علفزار، مرتع، گیاه خور، گیاخورد، گیاچر، چراگاه، چمنزار: شتر داند که گیاه زار کجا است تا آنجا شود، (ابوالفتوح ج 3 ص 328)، از زمین بیرون آورد آب و گیاه زار، (ابوالفتوح ج 5 ص 472)، گله ها که در آن نواحی و گیاه زارهای آن مراعی یافت، براند و بر حشم خویش قسمت کرد، (ترجمه تاریخ یمینی ص 191)، مراد به سائمه آن است که در گیاه زاری که همه مسلمانان در آن یکسان بوند چریده باشند، (تاریخ قم ص 17)، رجوع به گیازار شود
علفزار، مرتع، گیاه خور، گیاخورد، گیاچر، چراگاه، چمنزار: شتر داند که گیاه زار کجا است تا آنجا شود، (ابوالفتوح ج 3 ص 328)، از زمین بیرون آورد آب و گیاه زار، (ابوالفتوح ج 5 ص 472)، گله ها که در آن نواحی و گیاه زارهای آن مراعی یافت، براند و بر حشم خویش قسمت کرد، (ترجمه تاریخ یمینی ص 191)، مراد به سائمه آن است که در گیاه زاری که همه مسلمانان در آن یکسان بوند چریده باشند، (تاریخ قم ص 17)، رجوع به گیازار شود
دهی است از دهستان بهمئی گرم سیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، دارای 250 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، ساکنین از طایفۀ بهمئی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بهمئی گرم سیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، دارای 250 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، ساکنین از طایفۀ بهمئی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)